منم بلدم بنویسم! - وقایع عجیب جهان

عجیب ترین های دنیا، به روایت عکس...

منم بلدم بنویسم! - وقایع عجیب جهان

عجیب ترین های دنیا، به روایت عکس...

عجیب ترین وسایلی که در غذاها پیدا شد!!


وسایلی که در غذای مردم پیدا شد!

قورباغه در نوشابه
این افتضاح برای یکی از بزرگترین شرکت های نوشابه سازی دنیا که همون پپسی هست رخ داد.ماجرا از این قرار بود که شخصی به نام «فرد دنگری» که یه نوشابه پپسی خریده بود، از ابتدای کار متوجه طعم خاص این نوشابه شده بود. اما وقتی که به آخر کار رسید، متوجه تکه ای از چیزی لغزنده در دهان شد. به همین علت، فورا با سازمان غذا و دارو آمریکا تماس گرفت و بازرسای این سازمانبطری رو برای آزمایش با خودشون بردن.


هفته ی بعد یه کپی از گزارش این مرکز برای فرد دنگری ارسال شد، در این گزارش اومده بود که اون تیکه در واقع یک قورباقه مُرده بوده!



وسایلی که در غذای مردم پیدا شد!

موش مُرده!
موقعی که «کیت بررت» سسی از مغازه خرید، شاید هرگز فکر پیدا کردن موشی مرده رو داخلش نمیکرد.


این خانوم قصد درست کردن غذا برای خود و همسرشو داشت که سس رو داخل ماهی‌تابه خالی کرد، اما احساس میکنه که قاشقش به جسمی سخت برخورد کرد. موقعی که سس کاملا خالی میشه، در نهایت شگفتی، موشی مُرده رو داخل سس پیدا میکنه.


این زوج سس رو به جایی که خریده بودن برده و مدیر اونجا هم فقط عذرخواهی کرد و شیشه رو پس گرفت.


وسایلی که در غذای مردم پیدا شد!

سر خروس!
مشاهده این سر خروس، برای یک مادر و دو فرزندش در آمریکا و در رستوران های مک دونالد رخ داد.
Happy Meals نام یکی از غذاهای مشهور مک دونالد است. این مادر برای دو فرزندش Happy Meals و برای خود یک همبرگر سفارش داد.
پسر 6 ساله این مادر از خورن غذای خودش سر باز زد و شروع به بازی گوشی کرد، مادرش که بی میلی او را در خوردن غذا دید، تصمیم گرفت خودش آن را بخورد! اما زمانی که تکه ای از غذا را برداشت، به این موضوع که چه میخورد هیچ توجهی نکرد تا اینکه فرزند دیگرش ناگهان شروع به جیغ زدن کرد!
زمانی که موضوع را به مدیر رستوران گزارش دادند، او به آنها پیشنهاد خوردن این وعده و هر تعداد وعده ی غذایی دیگری که خواستند طی هفته آینده، به شکل رایگان داد ولی آنها از قبول کردن این پیشنهاد سر باز زدند و از این رستوران شکایت کردند!
این مادر از مدیریت رستوران تقاضای 100.000 دلار را در شکایتش کرده بود.


وسایلی که در غذای مردم پیدا شد!

انگشت انسان
شخصی برای خودش بسته ای شیرینی خرید؛ در حال خوردن بود که احساس کرد چیز سفتی در دهانش است!
با رسیدن به خانه و با خارج کردن آن، متوجه شد آن چیز سفت در واقع انگشت یک انسان بوده است!!!
رئیس شرکتی که این اتفاق برای شیرینی های آنها افتاده بود گفت که این انگشت متعلق به کارگری بوده که در حال کار با ماشین بود، به شکل اتفاقی این دستگاه انگشت او را قطع کرده و انگشت قطع شده وارد یکی از شیرینی ها شد!
کارگری که انگشتش قطع شده بود تلاش بسیاری برای گفتن آن بسته کرد، ولی آن بسته شیرینی با سرعت به سمت ماشین های حامل رفته و راننده هم بدون خبر از هرچیزی، این شیرینی را توضیع کرد.




منبع:

ODDEE


نظرات 11 + ارسال نظر
ونوس پنج‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:03 http://sadaf555.blogsky.com

سلام مهرداد جان
می گم تو به روح بپردازی خیلی بهتر ها خب اینا چیه نوشتی ولی خودمم امشب یه چیز تو همن مورد می خوام آپ کنم
موفق باشی

سلام
بابا مطلب پیدا بشه دیگه...
چون روح ترسناکه... کم مینویسن... خو ما هم کم پیدا میکنیم!!
اگه گیر بیارم حتما میزارم.

بیایم ببینیم چیه نوشتی

xavi پنج‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:47

سلام.مطلب جالبی بود.تو ایران خودمون هم کم از این اتفاقا نیفتاده...
یه سری داشتم بستنی لیوانی می خوردم که متوجه شدم توش یه تکه استخون مرغه...
تا یه مدتی دیگه بستنی نخوردم...بعد ها یه کلیپ از یه کارخونه ی بستنی سازی دیدم که خیلی افتضاح بود...کارگرا یه سری بستنی رو لیس می زدن و بعد دوباره بسته بندی می کردن...
اه اه اه
خیلی بد بود

من جای تو بودم تا عمر داشتم دور هرچی بستنی رو یه خط خیلی پررنگ قرمز میکشیدم!

خدا همین نزدیکی هاست پنج‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 06:12 http://kumail.blogsky.com



چه وحشتناک

خدارو شکر اینطرفا خبرای اینجوری کمه (نمیگم نیست... کمه)

مامان رهام پنج‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:10 http://makhfipesar.persianblog.ir/

با روان آدم بازی می کنیا!!!!!!!!!

بد نوشتم؟؟؟

T.L پنج‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 13:26 http://truelove12.blogfa.com

سلام دوست عزیزم دلم تنگ شده بود برات من همیشه به یادتون هستم و براتون آرزوی موفقیت می کنم . پاینده باشی

سلام.
ما هم به یاد شماییم رفیق

دریچه پنج‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 15:20 http://www.bisheyeeshgh1.blogfa.com

خدا بهشون صبر بده
چقدر چندش انگیز

جدا صبر عجیبی لازم داره برخورد با این مسائل!

PAT پنج‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 23:21 http://khaterat-9.blogsky.com


همشون چندش آور بودند.اون پپسی برام خیلی خیلی تعجب آوربود و آخریم.....وای خیلی چندش و وحشتناک بود

وحشتناکتر از همه این بود که کمپانی های بزرگی هم این سوتی هارو دادن آخه!!!
اونا اینطوری باشن... اینجا دیگه

سعیده جمعه 2 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 16:52 http://www.sabaleh.blogsky.com

زنه چه قدر خنگ بوده که نفهمیده چی داره می خوره!!!

تو این روزگار هیچی هواس جمع نداره...
بیچاره مامان دوتا بچه هم بود... اینقدر ببین زجر کشیده که اگه پسرش داد نمیزد احتمالا سر خوروسه رو میخورد!

مامان رهام شنبه 3 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:42 http://makhfipesar.persianblog.ir/

تقصیر تو نیست اونا کارای چندش آور کردن
ایـــــــش

شبنم شنبه 3 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:10

یا خدا ...

دختر آبی دوشنبه 5 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 16:14




وای به جون خودم حالم داره به هم می خوره...
آخه اینا چیه می ذاری پسر خوب...!؟!؟
می نویسی بنویس! ولی اینجوری نه....ایی!

مگه چجورین؟؟
خو تو چرا دقیقا همین پست هارو پیدا میکنی میخونی؟؟
خوب هم هستا!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد