یه سری فیلم هست به اسم Planet of the Apes. در این فیلمها نزاع بین انسان ها و میمون هارو نشون میده که بر سر کنترل کردن منابع و زمین با همدیگه میجنگن. ژانر این فیلم علمی-تخیلی هست، ولی جالبه بدونید یه جزیره در دل جنگلهای غرب آفریقا وجود داره که دقیقا همین وضعیت رو داره و مالکانش همه میمونهای آزمایشگاهی هستن.
این میمونها متعلق به موسسه تحقیقات بیوپزشکی لیبریا هست. این موسسه تحقیقاتی نقش مهمی در تولید درمان برای بیماریهای مختلفی مثل هپاتیت در دهه 70 میلادی داشت که در نهایت بخاطر فشار گروههای حامی حقوق حیوانات کلا تعطیل شد. بعد از تعطیلی بود که میمونهای آزمایشگاهی اونجارو به این جزیره منتقل کردن.
هرکدوم از این میمونها در نوع خودشون یه قهرمان هستن. روی اینها انواع آزمایشات پزشکی انجام شده و به انواع بیماریها مبتلا شدن، اما در آخر از همه اونا زنده خارج بشن.
در این جزیره بیش از 60 میمون زندگی میکنن که اجازه نزدیک شدن کسی به ساحل رو، جز کسایی که بشناسن، نمیدن.
بعضی آدما هستن (مثل خودم) بهشون میگن آدم ساینتیفیک. یعنی هرچی علم تایید کنه از نظر اونا هم قبوله. این مطلب از اون مدل مطلباس که معمولن آدمای ساینتفیک بیشتر دوست دارن: روش های جذب کرد جنس مخالف، بر اساس یافته های علمی.
ادامه مطلب ...
شرکتی که کارش در حوزه طراحی کلیسا هست طرحی رو ارائه داده تا به واسطه اون بشه شعبه هایی از رستوران مک دونالدز رو داخل کلیساها تاسیس کنن.
اسم این طرح «پروژه مکمس» هست و ظاهرا قراره باعث بشه افراد بیشتری، حداقل بخاطر غذاهای مک دونالدز هم که شده، به کلیسا بیان. (منبع)
البته پیشتر مورد عجیب تری هم موجود بود. پخش آهنگ های دیسکو در کلیسا برای جذب جوونا در سوئد.
پنتاگون، در حال کار روی ساخت نوعی آدامس هست که مخصوص نظامی های در حال خدمت قراره ساخته بشه.
این آدامس کشنده باکتری های حامل بیماری هست و میتونه از بیمار شدن سربازها جلوگیری کنه. همینطور موادی که داخل این آدامس بکار رفته، ساختار دندان هارو بقدری قوی و مستحکم میکنه که دندان نه به این سادگی ها خراب میشه و نه نیازی به دندانپزشک پیدا میکنه. (منبع)
شاید به نظرتون عجیب بیاد، ولی به زودی قصابیای قراره تاسیس بشه که گوشت های مخصوصی برای گیاهخواران داره. گوشت هایی که گوشت نیستن، ولی در عین حال، گوشت هستن!
ماجرا از این قراره که دو نفر گیاهخوار قصد دارن قصابی و رستورانی بزنن که گیاهخواران داخلش بتونن طیف مختلفی از غذاهارو بخورن که یکی از اونا گوشت هست. گوشت های این قصابی از مواد مختلفی و با الهام از فرهنگ های مختلف در گوشه و کنار جهان ساخته شده و طعم، ساختار و حتی شکلی شبیه به گوشت قرمز واقعی داره، ولی شامل مضرات گوشت قرمز نمیشه.
ظاهرا این گوشت مصنوعی کاملا از مواد مختلف گیاهی ساخته شده.
شخصی که در تصویر میبینید، برای اینکه نشون بده خوردن نوشابه چقدر برای بدن مضر هست، تصمیم گرفت روزی 10تا نوشابه بخوره تا اثراتشو به همه نشون بده. بعد 30 روز حال و روزش اینشکلی شد.
«جورج پریر» که قبل از انجام این کار، ورزشکار بود و ساختار بدنی مناسبی داشت، بعد از خوردن 10 نوشابه در هر روز به مدت 3 ماه، نه تنها ساختار بدنی خودشو از دست داد و چاق شد، بلکه گرفتار فشار خون بالا هم شده.
این مرد که پدر دو فرزند هم هست، هدف کارشو آگاه کردن مردم نسبت به مضرات نوشباه عنوان کرده. به اعتقاد جورج، نه تنها کودکان، بلکه بزرگسالان هم نباید نه نوشابه و نه حتی آبمیوههای به ظاهر طبیعی رو مصرف کنن. چون تمامی این نوشیدنی ها حاوی شکر هست که بدن ما، به این مقدار بهش نیاز نداره و تنها چیزی که عاید مصرف کننده میشه، مضراتش هست.
وب سایت جورج هم در خصوص این حرکتش و مضرات نوشیدنی های شکر دار موجوده: www.10CokesADay.com
مدیر ارشد یکی از شرکت های تولید جاروبرقی برای اینکه تبلیغ محصول خودشو کنه، غذای خودشو روی زمین ریخت و خورد.
«راوی دالشاند» که مدیر واحد مدیریت برند شرکت بیسلکانادا هست، برای اینکه بگه جاروبرقی تولیدی شرکتش چقدر کیفیت بالایی داره، در یک روز معمولی به متروی شلوغی میره. اول کف زمین رو با جاروبرقی محصول شرکتش تمیز میکنه و بعد مقدار ماکارونی روی زمین میریزه و مشغول خوردن میشه.
جالبه که بعد از خوردن ماکارونی کارش تموم نمیشه و با نون، سس ریخته شده روی زمینو هم تمیز میکنه و همشو در حالی که ازش در حال فیلمبرداری بودن میخوره.
راوی دالشاند بعد از اتمام غذا خوردش گفت که بخاطر اینکه محصول جدیدشون خیلی مبتکرانه و نوآورانه بود، شرکت تصمیم گرفت تا با انجام کاری مردم رو شوکه کرده و قضیه رو به سبک متفاوتی به مردم بگه. که در نهایت تصمیم به انجام این کار گرفتن!
پسربچه ای 6 ساله که عاشق یکی از همبازیهاش شده بود، بعد از 18 سال دقیقا همون دختره رو پیدا میکنه و باهاش ازدواج میکنه.
این پسر که موقع 6 سالگیش در حال بازی در محلشون، عاشق یکی از همبازیهاش که همسن خودش هم بود میشه و این موضوع رو به مادرش اطلاع میده. معمولا والدین به این حرفا اعتنایی نمیکنن، ولی این پسر 6 ساله به مدت 18 سال صبر کرد و در نهایت تونست قول خودشو عملی کنه.
این زوج در دوران کودکی با هم در یک مهدکودک بودن و در محله هم با هم بازی میکردن. اما بعدها بخاطر نقل مکان، از همدیگه جدا شدن تا اینکه بعد 18 سال دوباره همدیگه رو پیدا کردن.
جا داره در کنار این زوج چینی، به زوج نیویورکی هم اشاره کنیم که با روشی متفاوت و با کمک اینترنت همدیگه رو پیدا کرده بودن.