منم بلدم بنویسم! - وقایع عجیب جهان

عجیب ترین های دنیا، به روایت عکس...

منم بلدم بنویسم! - وقایع عجیب جهان

عجیب ترین های دنیا، به روایت عکس...

ناپلئون بناپارت

ناپلئون بناپارت، فرمانده نظامی و امپراتور نخبه ی فرانسوی، بسیار مهربان با مردم و دوستدار دانشمندان. تنها هدفش اتحاد اروپا بود و بس...

تو این پست به برسی زندگینامه ی این فرد باهوش تاریخ اروپا و جهان از نگاه دانشنامه ی معتبر بریتانیکا می پردازیم.


دوران اولیه ی زندگی:
ناپلئون بناپارت در 15 آگوست سال 1769 در شهر Ajaccio در جزیره ی Corsica که در دریای مدیترانه قرار دارد به دنیا امد. از انجا که جزیره ی Corsica بعدها متعلق به فرانسه شد، ناپلئون یک شهروند فرانسوی محصوب میشد.

در سن 9 سالگی ناپلئون را به مدرسه ی  نظامی دولت فرانسه برای تحصیل فرستادند.
در سال 1784 ناپلئون برای پیوستن به یک آکادمی نظامی راهی پاریس شد، یک سال بعد با درجه ی افسری توپ خانه از همین آکادمی نیز فارق التحصیل شد در حالی که او فقط 16 سال سن داشت.

دوران زندگی او در لباس نظامی
ناپلئون تا سال 1792 یعنی در اوج انقلاب فرانسه، در پاریس ماند، در همان سال رژیم سلطنتی فرانسه سقوط و دولت جمهوری فرانسه به وجود آمد. به دنبال ایجاد این دولت جدید، مخالفت های زیادی از داخل و خارج به فرانسه وارد می شد و روزانه تظاهرات بسیاری انجام میشد.

ناپلئون توانست چندین شورش را سرکوب کند، با این کارها او لیاقت و شایستگی خود را به همه نشان داد.


در سال 1796 ناپلئون فرمانده ی کل نیروهای فرانسه در ایتالیا شد. در این زمان او به ایتالیا حمله کرد و آنجا را از دست نیروهای اتریشی خارج نمود. سپس به خود اتریش نیز حمله کرد (این حمله، اولین عملیات و جنگ رسمی بزرگ ناپلئون بود)، در این جنگ او توانست تا مرکز اتریش پیش برود. زمانی که ناپلئون به وین (پایتخت اتریش) نزدیک شد، شهر وین تسلیم ناپلئون شد.

پیروزی های پی در پی ناپلئون او را یک چهره ی محبوب در بین مردم تبدیل کرد و طرفداران بیشماری پیدا کرد.


دولت فرانسه همیشه یک رقیب بسیار سرسخت و دیرینه داشت، این دشمن دیرینه بریتانیای کبیر بود.

ناپلئون نیز برای اینکه دشمن اصلی فرانسه یعنی برتانیای کبیر را از عرصه به در کند فکر حمله به مصر را میکرد؛ با این حمله او میتوانست تجارت بریتانیا با آسیا را قطع کند اما فرمانده ی نیروی دریایی بریتانیا، Admiral Horatio توانست ناپلئون را شکست دهد. ناپلئون در اکتبر 1799 به پاریس بازگشت.


حکومت ناپلئون
در زمانی که ناپلئون در خارج از فرانسه مشغول جنگ بود، دولت فرانسه نیز مشغول جنگ های دیگری بود که در بیشتر آنها شکست می خورد.

این شکست ها محبوبیت دولت فرانسه را در بین مردم کم رنگ کرد. این کم رنگی تا حدی بود که حکومت سقوط و حکومت جدیدی که به نام Consulate مشهور است به وجود آمد، ناپلئون جزء 3 حاکم اصلی در این حکومت بود که بعدها بخاطر محبوبیتش در راس حکومت قرار گرفت. در زمان حکومتش او خود را ناپلئون اول (بجای ژنرال ناپلئون) نامید.


حالا و در حالی که کل حکومت فرانسه در دست ناپلئون بود، شروع به بازسازی فرانسه کرد. او دولت خود را مدرنیزه نمود، برای فرانسه بانک تاسیس کرد، تحصیلات عالیه و دانشگاهی را به وجود آورده و ساماندهی کرد.


امپراتوری
ناپلئون در سال 1804 برای گسترش و محکمتر کردن پایه های حکومتش، دولت خود را از Consulate به امپراتوری تبدیل کرد.

با این کار او قادر بود تا فرزندش را نیز بعد از خود به امراتور تبدیل کند.

توجه داشته باشید که جنگ بین بریتانیای کبیر و فرانسه تا این دوران همچنان ادامه داشت.


ناپلئون برای جلوگیری از دراز شدن بیش از اندازه ی کشورش و منابع آن تصمیم گرفت که قسمتی از سرزمین فرانسه را به صاحبان اصلیش واگذار کند، در این راستا بود که سرزمین پهناور لوئیزیانا (Louisiana) (یکی از ایالت های جنوبی آمریکا) را به آمریکایی ها فروخت.


سال بعد، به اسپانیا در جنگ مقابل بریتانیا کمک کرد، اما ناپلئون یک بار دیگر از Admiral Horatio که فرماندهی نیروهای بریتانیایی را بر عهده داشت شکست خورد، این شکست در تاریخ 21 اکتبر 1805 و در جنگ (battle of Trafalgar) رخ داد.

شکست در جنگ Trafalgar تاثیری در دیگر جنگ های او نداشت و او همچنان در همه ی جنگ ها پیروز میدان میشد.

ناپلئون در سال 1805 به روسیه و اتریش حمله کرد و پیروز شد، سپس در سال 1806 به پروس حمله کرد و باز هم پیروز میدان شد.


همچنین در سال 1807 یک بار دیگر او به روسیه حمله کرد و باز هم پیروز شد. در همین دوران ناپلئون و امپراتور روسیه، الکساندر اول یک تفاهم نامه امظا کردند که بیشتر اروپا را بین آن دو تقسیم می کرد. ناپلئون غرب اروپا و الکساندر اول شرق اروپا را گرفتند.


ناپلئون تمام اقوام خود را حاکم مناطق حکومتش کرد ولی او نیاز به یک فرزند داشت تا وارث او باشد و بتواند بعد از او امپراتوری را ادامه دهد، این شد که او با Josephine de Beauharnais ازدواج کرد. اما این ازدواج فرزندی حاصل نداشت و آخر هم به طلاق انجامید، بعد از این ناپلئون یک بار دیگر و در سال 1810 با Marie Louise که دختر امپراتور اتریش بود ازدواج نمود که بعد از یک سال حاصل این ازدواج یک پسر بود که لقب King of Rome (امپراتور رم) را به او دادند.

فقط کشورهای بریتانیا، روسیه، سوئد و ترکیه در محدوده ی حکومت ناپلئون نبودند.

ناپلئون یک بار دیگر و با کمک روسیه تصمیم به نابودی بریتانیا گرفت اما نه به صورت جنگ، آنها با همکاری هم تصمیم گرفتند تا تجارت اروپا را با بریتانیا قطع کنند تا از این طریق بریتانیا را ضعیف کنند اما این روش هم جواب نداد؛ زیرا بیشتر کشورها به بریتانیا نیازمند بودند.


بعدها روسیه زیر تمام برنامه های خود با فرانسه زد، ناپلئون نیز مطمئن بود تا زمانی که روسیه باشد حکومتش امنیت کافی ندارد به همین خاطر در سال 1812 به روسیه حمله کرد تا باز هم کنترل را به دست بگیرد، روس ها نیز با مشاهده ی حمله ی فرانسه شروع به عقب نشینی کردند.


روس ها که حمله ی فرانسه را خیلی بد می دیدند شروع به پیاده سازی استراتژی زمین سوخته (scorched earth) کردند، این استراتژی یعنی اینکه هر چیزی را که قابلیت حمل کردن آن را نداری، بسوزان.


روزی که نیروهای فرانسه وارد مسکو شدند کوهی از دود و آتش به آسمان بلند شد، بیشتر شهر در آتش سوخته بود و تقریبا هیچ چیز نمانده بود، ناپلئون هیچ کاری نتوانست بکند و برگشت به فرانسه.

همیشه زمستان های زودرس روسیه مشکلات تمام نظامیان بود (هیتلر نیز اسیر همین زمستان ها شد و تقریبا همین زمستان عامل نابودی هیتلر بود) خلاصه... ناپلئون و سربازانش در راه بازگشت به فرانسه در یکی از همین زمستان ها اسیر شدند،  سرمای هوا به قدری بود که از 500،000 نیروی فرانسه فقط و فقط 10،000 نفر قادر به جنگ دوباره بودند!


دشمنان ناپلئون که این وضعیت را دیدند شروع به متحد شدن کردند تا ناپلئون را نابود کنند. یک به یک بر علیه او شدند. بریتانیا، اتریش و پروس در جنگ Liberation (War of Liberation) با روسیه علیه ناپلئون متحد شدند.


چون تعداد نیروهای دشمن بسیار زیاد بود، ناپلئون و یارانش شکست سختی را متحمل شدند.


در 30 مارس 1814 ناپلئون دستگیر شد، با دستگیری ناپلئون، مرزهای کشورش روز به روز کوچکتر شد (مرزهای فرانسه به قدری کوچک شد که به اندازه ی مرزهای فرانسه در سال 1792 رسیده بود)، در نهایت حکومت ناپلئون سقوط و رژیم سلطنتی یک بار دیگر به روی کار آمد.

سال های آخر
به ناپلئون بعد از دستگیری اجازه داده شد تا لقب امپراتور را داشته باشد اما او را به البا (Elba) که در ایتالیا واقع است تبعید کردند.


او در البا فقط برای 10 ماه ماند، در مارس 1815 ناپلئون موفق به فرار به مقصد فرانسه شد تا به پاریس برود.


در راه او حامیان و طرفداران زیادی پیدا کرد، وقتی که به فرانسه رسید، شاه فرانسه با دیدن ناپلئون فرار کرد و ناپلئون یک بار دیگر ولی اینبار برای یک مدت کوتاه امپراتور فرانسه شد، در تاریخ به این دوره ی کوتاه، دوران 100 روزه (یا حکومت 100 روزه) (Hundred Days) می گویند.


در تاریخ 18 جون 1815 و با شکست خوردن او در جنگ واترلو (Wra of Waterloo) در بلژیک، یک بار دیگر او دستگیر و تبعید شد، اما این بار او را به سنت هلن (Saint Helena) تبعید کردند و تحت مراقبت شدید نیروهای بریتانیایی قرار دادند. سرانجام ناپلئون در 5 می 1821 در 52 سالگی و در همین جزیره از دنیا رفت.


****(البته شواهدی وجود دارد که میگوید ناپلئون از آنجا نیز گریخت و در میان مردم زندگی کرد و در صدد بود تا پسرش را به قدرت برساند و بر اثر گلوله ی نگهبانی که او را نمی شناخت کشته شد.)



منابع:
بریتانیکا
ویکی پدیا
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد