این مقاله رو خانم رجینا برت، مقاله نویس 90 ساله آمریکایی منتشر کرده و درس هایی که طی 90 سال حیات از زندگی گرفت رو به همگان گفت.
متاسفانه فقط حدود 20% مقاله اصلی رو مجاز به ترجمه کردن بودم... ادامه در منبع
- زندگی عادلانه نیست... ولی خوبه!
- زندگی خیلی کوتاست تا وقتشو برای نفرت از دیگران هدر بدی.
- شغل شما موقعی که مریض میشید از شما مراقبت نمیکنه؛ خانواده و دوستاتون این کارو میکنن... باهاشون در ارتباط باشید.
- شما نباید همیشه برنده همه مناظره ها باشید... موافق مخالت ها باشید.
- هیچ وقت زندگیتونو با دیگران مقایسه نکنید... شما نمیدونید هدف اونا از زندگی چیه.
- هیچکس بجز شما مسئول شادی خود شما نیست.
- همه چیز و همه کس رو ببخش.
- هر موقعیتی، چه خوب و چه بد... تغییر میکنه.
- حسادت فقط وقت طلف کردنه... شما همین الان هر چیزی رو که نیاز داشتید دارید.
ملا نصرالدین هر روز در بازار گدایی میکرد و مردم با نیرنگ و حماقت او را دست میانداختند.
مردم دو سکه به او نشان میدادند که یکی شان طلا بود و یکی از نقره؛ اما ملا نصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب میکرد.
این داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهی زن و مرد می آمدند و دو سکه به او نشان می دادند و ملا نصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب میکرد تا اینکه مرد مهربانی از راه رسید و از اینکه ملا نصرالدین را آنطور دست میانداختند ناراحت شد؛ در گوشه میدان به سراغش رفت و گفت: هر وقت دو سکه به تو نشان دادند٬ سکه طلا را بردار، اینطوری هم پول بیشتری گیرت میآید و هم دیگر دستت نمیاندازند.
ملا نصرالدین پاسخ داد: ظاهراً حق با شماست٬ اما اگر سکه طلا را بردارم٬ دیگر مردم به من پول نمیدهند تا ثابت کنند که من احمق تر از آن هایم. شما نمی دانید تا حالا با این کلک چقدر پول گیر آوردهام.
- تشریح حکایت از دیدگاه بازاریابی استراتژیک
ملا نصرالدین با بهرهگیری از استراتژی ترکیبی بازاریابی، قیمت کم تر و ترویج، کسب و کار گدایی خود را رونق میبخشد. او از یک طرف هزینه کمتری به مردم تحمیل میکند و از طرف دیگر مردم را تشویق میکند که به او پول بدهند .
- تشریح حکایت از دیدگاه سیستمی اجتماعی
ملا نصرالدین درک درستی از باورهای اجتماعی مردم داشته است. او به خوبی می دانسته که گداها از نظر مردم آدم های احمقی هستند.
او می دانسته که مردم، گدایی؛ یعنی از دست رنج دیگران نان خوردن را دوست ندارند و تحقیر می کنند. در واقع ملا نصرالدین با تایید باور مردم، به شیوه خود فرصت دریافت پولی را بدست می آورده است.
- تشریح حکایت از دیدگاه آگاهی مردم
ملا نصرالدین درک درستی از نادانی های مردم داشته است. او به خوبی می دانسته هنگامی که از دو سکه طلا و نقره مردم، شما نقره را بر می دارید آنها احساس میکنند که طلا را به آنها بخشیده اید و مدتی طول خواهد کشید تا بفهمند که سکه طلا هم از اول مال خودشان بوده است!! و این زمان به اندازه آگاهی و درک مردم میتواند کوتاه شود.
هرچه مردم نا آگاهتر بمانند زمان درک این نکته که ثروت خودشان به خودشان هدیه شده طولانی تر خواهد بود. در واقع ملانصرالدین با درک میزان جهل مردم به شیوه خود، فرصت دریافت پولی را بدست می آورده است.
الله به فریاد من بیکس رس
فضل و کرمت یار من بیکس بس
هرکس بکسی و حضرتی مینازد
جز تو ندارد این بیکس کس
خواجه عبدالله انصاری
جهنم
هیچ جهنمی بدتر از این که آدم به خودش نگاه کند و ازخودش خوشش نیاید نیست! منتها ما از این واقعه غفلت داریم و گاهی در خواب چشممان باز می شود و خوک و سگ می بینیم...
بیماری قرن
بیماری قرن ما این است که زن بودن از مطلوبیت افتاده است و زن وسیله رفع پاره ای از نیازهای توهمی انسانها شده است و جمال و معشوقی و ناز و اینها محبوب نیست.
قدیم ها می شنیدیم که فلانی عاشق فلانی شده، ولی الان عشق از بین رفته و دلی نمی تپد برای کسی؛ اگرهم هست نگاه میکند که چه مصارفی دارد و چه مزایایی دارد که می تواند از آنها استفاده کند.
خبر
بزرگترین هدیه ای که پیغمبر برای ما آورد این خبر بود که گفت تو نخواهی مرد!
این بزرگترین نگرانی ما را برطرف می کند. خبری بالاتر از این در عالم نیست که ایها الناس ما این بدن نیستیم، این بدن ارتباطی با ما ندارد، این یک دستگاهی است که سپرده اند دست ما و گفتند شما فعلاً با این کامپیوتر کار کنید، اگر کامپیوتر خراب بشود شما که خراب نمی شوید! شما که کامپیوتر نیستید، بلکه پشت کامپیوتر هستید. من که دارم میبینم، چشم که نمی بیند، مغز هم که نمی بیند، من دارم می بینم. این خبر بزرگ را پیغمبر آورد که تو جانت محفوظ است و نگران جانت نباش.
روزی حضرت موسی (ع) از خدا پرسید: ای خدا، اگه تو مثل ماها انسان بودی، چیکار میکردی که دل خدا رو شاد کنی؟
خدا در جوابش گفت: اگه من انسان بودم، میرفتم دنبال مردمی میگشتم که مشکل دارن، سعی میکردم تا مشکلشونو حل کنم، با این کارم اول دل خدا رو شاد میکردم، بعدش دل اون بنده ی خدا و آخر هم دل خودمو...
فکر کردن از دانستن خیلی بهتر است، ولی دیدن از فکر کردن جالب تر است. (گوته)
موی بشکافی به عیب دیگران // چو به عیب خود رسی کوری از آن (مولوی)
چاپلوسی یونجه ی لطیفی است برای درازگوشان دمبه دار خوشحال. (دکتر علی شریعتی)
چقدر دوست دارم این سخن مسیح را «از راه هایی مروید که روندگان آن بسیارند از راه هایی بروید که روندگان آن کم اند» (دکتر علی شریعتی)
این سه راهی است که در پیش پای هر انسانی گشوده است: پلیدی - پاکی - پوچی. (دکتر علی شریعتی)
ساعت ها را بگذارید بخوابند، بیهوده زیستن را نیازی به شمارش نیست . (دکتر علی شریعتی)
بهترین و بیشترین چیزای زیبای جهان رو نه میشه دید نه میشه لمس کرد... فقط باید با دل احساس کرد (هلن کلر)
معلم فقط در را باز میکند، تو خودت باید وارد شوی (ضرب المثل چینی)
وقتی در زندگی برای ما یک در بسته میشود، همیشه یک در هم باز میشود ولی ما آنقدر ناراحت به در بسته مینگریم که در باز را نمیبینیم (الکساندر گراهامبل)
دیوانه یعنی شخصی که یک کار را چندین و چنیدن بار انجام میدهد و هر بار انتظار دیدن نتیجه ای متفاوت دارد!! (البرت انیشتین)
3 قانون برای کار: 1- در میان شلوغی و درهم ریختگی، "سادگی" را بیاب. 2- در میان ناسازگاری، "هماهنگی" و "همسازی" را پیدا کن. 3- "فرصت" همیشه در وسط سختی ها قرار دارد. (البرت انیشتین)
-برای خوشبخت بودن به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن (دکتر علی شریعتی)
اگر بدون "برای" کاری کردی، کاری عاشقانه کردی. اما اگر "برای" دارد، پس یک کار عقلی انجام دادی. (دکتر علی شریعتی)
-فحاشی نماینده ی روح زشت و پست دشنام دهنده است. (دکتر علی شریعتی)
-تو هرچه میخواهی باش، فقط آدم باش... (دکتر علی شریعتی)
-منتظر نمان که پرنده ای بیاید و پروازت دهد، در پرنده شدن خویش بکوش (دکتر علی شریعتی)