منم بلدم بنویسم! - وقایع عجیب جهان

عجیب ترین های دنیا، به روایت عکس...

منم بلدم بنویسم! - وقایع عجیب جهان

عجیب ترین های دنیا، به روایت عکس...

مرگ دروغین برای فرار از ازدواج

دنیای عجیبیه. نه به این عاقا که با 9 سال سن میره و ازدواج میکنه، نه به این یکی عاقا (در عکس بالا) که حاضر نیس با نامزدش ازدواج کنه و در این راه حتی مرگ خودش رو هم شبیه‌سازی می‌کنه.


داستان از جایی شروع شد که «تاکر» (پسره) بنا به دلایلی دیگه تمایل به ازدواج با نامزدش (که اسمش الکس بود) رو نداشت. بهترین راه هم برای فرار از این ماجرا، خبر از دنیا رفتن خودش دید. چون هرکدوم از این دو در یک کشور زندگی میکنن، پس قاعدتا امکان بررسی واقعیت موضوع هم برای دختره وجود نداشت.


برای عملی شدن نقشه، تاکر با تلفن به دختره زنگ می‌زنه و میگه که من تاکر هستم و پسرم اینقدر ناراحت و افسرده بود که خودشو پرت کرد جلوی یه ماشین و ...


تا اینجای ماجرا خوب بود تا اینکه دختره تصمیم می‌گیره برای همدردی به مادر تاکر هم زنگ بزنه. ظاهرا تاکر این موضوع رو با مادرش هماهنگ نکرده بود و مادر کل ماجرا رو لو میده که تاکر زنده هست و حالشم خوبه.


قرار بود جمعه پیش این دو با هم ازدواج کنن و این هفته ماه عسل برن که همه‌چی کنسل شد.



نظرات 2 + ارسال نظر
نادم شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 16:17 http://aziiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiizam.blogsky.com

نمی نویسم ..... چون می دانم هیچ گاه نوشته هایم را نمی خوانی! حرف نمی زنم .... چون می دانم هیچ گاه حرف هایم را نمی فهمی! نگاهت نمی کنم ...... چون تو اصلاً نگاهم را نمی بینی! صدایت نمی زنم ..... زیرا اشک های من برای تو بی فایده است! فقط می خندم ...... چون تو در هر صورت می گویی من دیوانه ام

چتر شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 19:15 http://koooleposhti.blogsky.com

منم بودم با همچین دختری ازدواج نمیکردم..

خوبه که

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد